چهار ماهگی مشکات خانوم
مامان جون توی این ماه کلی کار جدید کردی نسبت به اطرافت خیلی حساس تر شده بودی و رابطه ت با ما خیی قوی تر شده بود در ضمن دقیقا در چهار ماه و ده روزگی اولین غلطت رو زدی عزیزم توی این ماه باز هم کلمات عجیب غریبی میگفتی ولی بین اونها بوف را واضح میگفتی در ضمن توی این ماه (تیر) عمو مسلم هم ازدواج کرد که انشاالله مبارکشون باشه و خوشبخت بشن عمو مسلم و خانمش بعد از ازدواج برای ماه عسل به سوریه رفتن که کلی برات از اونجا سوغات آوردن البته مادربزرگ و حاجی بابا به همراه دایی محمد رضا و خاله فاطمه و عمو مسعود و کلی از فامیل های دیگه رفتن کربلا که خوش به حال تو شد چون اونها هم کلی برات سوغات آوردن انشاالله همه شون همیشه موفق و خوش باشن...
نویسنده :
مامان مشکاتی
1:08